مسئوليت توليد به عهده مدير است. چنانچه مديران، دورانديش بوده و پشتکار داشته باشند، آن مؤسسه
دامداري حداکثر راندمان را خواهد داشت. مدير بايد نسبت به تعويض به موقع وسايل، زمان کشتار دام ها، خريد دام و بازاريابي مناسب تصميم بگيرد. مدير بايد مسائل و مشکلات را با کارگراني (که مستقيماً با واحدهاي مربوطه کار ميکنند) در ميان گذاشته و بحث کرده و چارهانديشي کند. يک مدير خوب با وجودي که در اجراي مو به موي مقررات به طور صحيح سختگير است ولي بايد به درد دل کارگران رسيدگي کند و مشکلات رفاهي آنها را مرتفع سازد. يک مدير دامداري بايد علاوه بر مسلط بودن به دانش مديريت بايد به امور تخصصي در دامداري آشنا باشد.
مديريت نگهداري ميش هاي داشتي
مديريت گلهها به امکانات و شرايط موجود بستگي دارد. چنانچه در ادارة گله از اصول علمي استفاده شود، نگهداري ميش هاي داشتي به خاطر دو محصول (بره و پشم) بسيار اقتصادي است.
در مرحله قبل از جفت گيري احتياجات ميش هاي داشتي را مي توان فقط از مرتع تأمين کرد و معمولاً در اين دوره ميش ها لاغر به نظر ميرسند. بهبود وضعيت غذايي ميش ها در مرحله قبل از جفتگيري (فلاشينگ) باعث افزايش ميزان تخمک اندازي، جلو افتادن فصل جفتگيري، طولاني شدن دورة فحلي، افزايش برهزايي و دوقلوزايي و همچنين کاهش تعداد ميش هاي قصر (غير آبستن) ميگردد. تغذية متعادل در دوره جفتگيري به دليل تأثير مهمي بر نسبت آبستني و برهزايي دارد از اهميت خاصي برخوردار است.
ميش ها در دوره آبستني (بويژه از سه ماهگي به بعد) به مراقبت بيشتري نياز دارند. تأمين مواد مغذي در 4 هفته آخر، آبستني به خاطر رشد سريع جنين اهميت دارد و کمبود اين مواد باعث بروز بيماري هاي متابوليکي از جمله مسموميت آبستني ميشود. تغذيه با علوفه مرغوب و کنسانتره احتياجات نگهداري و آبستني ميش ها را تأمين ميکند.
پرکارترين دوره نگهداري از ميش هاي داشتي، در فصل زايش است در اين زمان بايد تعدادي کارگر کمکي به کار گرفت و به صورت شبانهروزي از ميش ها مراقبت نمود. عدم توجه کافي به ميش ها و برههاي تازه متولد شده سبب بروز خسارتهاي اقتصادي شديد ميشود.
دوره شيردهي ميش ها پس از زايمان آغاز ميشود و 3 تا 5 ماه ادامه مييابد. در اين دوره بايد غذاي کافي و داراي کيفيت مناسب در اختيار ميش ها گذاشته شود. زيرا مشخص شده است که متعادل بودن جيره تأثير مستقيم بر ترکيب شير ميش ها دارد. البته عوامل ديگري مانند نژاد و خصوصيات فردي ميش نيز بر ترکيبات شير اثر ميگذارد. در هر صورت چنانچه مقدار و کيفيت شير ميش پايين باشد رشد
برههاي شيرخوار به تأخير ميافتد.
مديريت نگهداري قوچ هاي داشتي
هدف از نگهداري قوچ هاي داشتي جفتگيري آنها با ميش هاي گله است. تغذيه مناسب بر تمايل جنسي و کيفيت اسپرم قوچ ها تأثير دارد. بنابراين علاوه بر علوفه پايه مقداري مواد متراکم نيز بايد در جيره آنها منظور شود. کمبود انرژي در جيره قوچ ها باعث غير طبيعي شدن اسپرماتوزوئيدها ميشود. تأمين پروتئين کافي باعث افزايش حجم اسپرم ميشود. از سوي ديگر تغذيه اضافي باعث چاق شدن قوچ ها و کاهش تمايل جنسي آنها ميگردد. قوچ هاي جوان از نظر باروري با ارزشتر از قوچ هاي مسن هستند. لذا گلهداران براي بالا بردن درصد باروري و همچنين کاهش ضريب همخوني هر 2 تا 3 سال قوچ هاي گله را با قوچ هاي جوان جايگزين ميکنند. به ازاي هر 20 تا 50 رأس ميش داشتي بايد 1 رأس قوچ در گله نگهداري شود.
مديريت تغذيه گوسفند
در سيستمهاي مختلف پرورش گوسفند بالاترين رقم هزينهها، مربوط به خوراک است. جيرة گوسفندان بايد از نظر راندمان مصرف غذايي و شرايط اقتصادي به گونهاي متعادل باشد که بتواند از يک طرف شرايط مطلوب توليد را فراهم کند و از طرف ديگر مشکلات تغذيهاي را به حداقل برساند. معمولاً جيرههاي گوسفندان از نظر ميزان انرژي کمبود دارد. بنابراين انرژي بيشترين عامل محدودکننده تغذيه در گوسفند به حساب ميآيد. منابع اصلي تأمين انرژي براي گوسفند عبارتند از: علوفة خشک، علف سيلويي، علوفة مرتعي و دانهها(ذرت، جو، گندم و يولاف). تأمين انرژي کافي در اواخر آبستني ميش ها و يا در زمان شيردهي از اهميت بالايي برخوردار است. استفاده از انرژي خالص (NE) و يا انرژي کل مواد مغذي قابل هضم (TDN) نسبت به مصرف کل خوراک اهميت بيشتري دارد. علوفه خشک خانوادة حبوبات که به طرز صحيح برداشت شده باشند، ميتواند پروتئين مورد نياز گوسفندان را تأمين کند. انواع کنجالهها (کنجاله سويا، کنجاله تخمپنبه و آفتابگردان) نيز منابع خوبي براي تأمين پروتئين گوسفند محسوب ميشوند. يکي از منابع ارزان قيمت پروتئين، مواد ازتدار غير پروتئيني نظير اوره است. زيرا اين ترکيبات بخوبي توسط ميکروارگانيزمهاي شکمبه مصرف شده و به پروتئين ميکروبي تبديل ميشود، البته در صورت مصرف اين ترکيبات بايد به موارد
زير توجه داشت:
انرژي کافي و مواد معدني لازم (کلسيم، گوگرد، آهن،منگنز و کبالت) در اختيار دام قرار گيرد.
اوره نبايد بيش از يکسوم ازت جيره را تشکيل دهد.
اوره بايد به تدريج (يک دوره عادتپذيري 2 تا 3 هفتهاي) به جيره خوراکي اضافه شود تا باکتريهاي شکمبه فرصت لازم براي عادتپذيري پيدا کنند.
مشخص شده است که گوسفند به ويتامينهاي A، D و E نياز دارد. در گوسفندان بالغ، ميکروارگانيزمهاي شکمبه قادرند ويتامينهاي B کمپلکس و K را بسازند. ويتامين C نيز توسط بافتهاي بدن ساخته ميشود. جيرههاي معمولي گوسفند حاوي مقادير کافي ويتامين است. در عين حال چنانچه احتمال کمبود ويتامينها وجود داشته باشد از مکمل هاي ويتاميني در خوراک آنها استفاده ميگردد.
مديريت توليدمثل گوسفند
آشنايي با مديريت توليدمثل در گلههاي داشتي باعث افزايش درصد برهزايي، کاهش تعداد ميش هاي قِصِر، افزايش توليد و در نهايت موجب کسب درآمد بيشتر براي گوسفندداران ميشود. عوامل متعددي بر توليدمثل ميش هاي داشتي تأثير دارد که مهمترين آنها عبارتند از: تغذيه، مدت روشنايي، رطوبت نسبي هوا، درجه حرارت محيط، نژاد و بيماري.
تغذيه بيشترين تأثير را بر بازده توليدمثل گله دارد. کمبود انرژي باعث کاهش ميزان آبستني و نا منظم بودن دوره جنسي در ميش ها ميشود. تأمين پروتئين کافي در جيره ميش ها باعث افزايش درصد برهزايي و دوقلوزايي ميگردد. از بين مواد معدني کلسيم و فسفر و از ويتامينها، ويتامينهاي E، D و A بيشترين تأثير را بر توليدمثل گوسفند دارند. مدت روشنايي (فتوپريود) فعاليت تخمدان هاي ميش را تحت تأثير قرار ميدهد. رطوبت زياد نيز توانايي توليدمثل گوسفندان را کاهش ميدهد. وراثت، بيماريها و تعداد قوچ در گله از ديگر عوامل مؤثر بر توليدمثل در گوسفند هستند.
بلوغ جنسي به وزن، سن، نژاد، آب و هوا، فصل تولد و تغذيه بستگي دارد. تجربه نشان داده است که برههاي پاييزه ديرتر از برههاي بهاره و نيز نژادهاي درشتاندام ديرتر از نژادهاي کوچکاندام به سن بلوغ ميرسند. برههاي ماده معمولاً در سن 12- 5 ماهگي بالغ ميشوند. توارث و تغذيه اثر زيادي بر سن بلوغ آنها دارد. ميش هايي که سن بلوغ پاييني دارند، از دوره توليدمثل طولانيتري برخوردار هستند.
روشهاي مورد استفاده براي همزمان کردن فحلي عبارتند از:
- خوراندن هورمون پروژسترون روزانه به ميزان 50 ميلي گرم به ازاي هر ميش به مدت 16 روز.
- تزريق روزانه هورمون پروژسترون به ميش ها
- استفاده از اسفنج آغشته به هورمون پروژسترون
- دو نوبت تزريق پروستاگلاندين به ميش ها، به فاصله 8 روز
- استفاده از تزريق طول مدت روشنايي در شبانهروز
فصل جفتگيري طبيعي و قوچاندازي در گله در ايران، معمولاً اوايل پاييز است. در مناطقي که علوفه به صورت دايمي در اختيار حيوان باشد ميتوان سالي دو نوبت (بهار و پاييز) قوچاندازي کرد. تغذيه متعادل ميش ها در هنگام قوچاندازي، باعث افزايش درصد اوولاسيون و در نهايت بالا رفتن درصد دوقلوزايي ميگردد.
تعداد ميش هايي که در جفتگيري طبيعي براي هر قوچ در نظر گرفته ميشود بستگي به جيره مناسب و شرايط آب و هواي منطقه دارد. قوچها در فصل جفتگيري و به مدت 60- 50 روز در گله ميمانند. البته در بعضي از گلهها قوچ به صورت دايمي در گله وجود دارد.
طول دوره آبستني
گوسفند 144 تا 152 روز (به طور متوسط 147 روز) است. طول دوره آبستني با دوقلوزايي همبستگي منفي دارد. نژادهاي گوشتي نسبت به نژادهاي پشمي از طول دوره آبستني کوتاه تري برخوردار هستند. درجه حرارت بالا باعث کوتاه شدن مدت آبستني به ميزان 3- 2 روز ميشود. عوامل ژنتيکي نيز بر طول مدت آبستني تأثير دارند. ميش هايي که در دوران آبستني از شرايط تغذيه مناسب برخوردار بوده و از نظر جثه در وضع مطلوبي باشند، به تنهايي قادر به انجام زايمان هستند. گلهداران با تجربه در فصل زايمان با مراقبت هاي شبانهروزي از گله
سعي ميکنند مشکلات مربوط به زايمان را به حداقل برسانند.
مهمترين علايم و نشانههاي زايمان ميش ها است عبارتند از:
- پرشير شدن ها و قرمز شدن پوست به فاصله 2 هفته قبل از زايمان.
- کند شدن حرکات ميش و يا دراز کشيدن حيوان بر روي زمين.
- ايجاد فرورفتگي در قسمت بالاي دم حيوان.
- نرم و براق و پرخون شدن فرج و خارج شدن مايع مخاطي ج از آن.
البته يکي از نشانههاي قطعي زايمان ظاهر شدن کيسه آب است. به طوري که در حالت طبيعي معمولاً يک ساعت پس از اين نشانه زايش انجام ميشود.
درباره این سایت